Web Analytics Made Easy - Statcounter

سردار سلیمانی به دستور شهید حسن باقری مأمور می‌شود با نیروهایش تنگه ابوقریب را حفظ کند. سردار سلیمانی که تنها صد نفر نیرو در اختیار دارد تصمیم می‌گیرد با تعدادی کمپرسی خالی در دل شب و با چراغ روشن جلوی چشم دشمن حرکت کند!

به گزارش برنا؛ شهید سردار حاج قاسم سلیمانی فرمانده بی‌بدیل جبهه مقاومت پیشینه‌ای طولانی در دفاع مقدس دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این شهید عزیز، همه تجربیات گران‌سنگش را به کار گرفت تا در جبهه وسیع‌تری علیه کفر حقانیت اسلام را اثبات کند. برای همین ضروری است که نگاهی به حضور شهید سردار سلیمانی در سال‌های دفاع مقدس داشته باشیم.

متن زیر بخش‌هایی از کتاب «ذوالفقار» که در آن خاطرات شفاهی شهید حاج قاسم سلیمانی گردآوری شده است که قسمت سوم آن را در ادامه می‌خوانید:

بستن تنگه ابوغریب

«عملیات فتح‌المبین ده روزی طول کشید. ما با عراقی‌ها در دشت‌عباس درگیر بودیم. کمرسرخ دست ما بود و با خاکریزی که کنار امام‌زاده زده بودیم کنترل منطقه را در دست داشتیم. عراقی‌ها هم به سمت تنگه ابوغریب عقب نشینی کردند. از نیرو‌های ما هم یک گروهان مانده بود. بیشتر افراد یا زخمی بودند یا به شهادت رسیده بودند. بعد از چندین روز نبرد، در روز هفتم جنگ به شدت زخمی بودیم. دیگر نای حرکت نداشتیم.

هفت روز جنگ با زرهی و کاتیوشا‌های دشمن با امکانات محدود در حالی که ما فقط یک آتش‌بار توپخانه مأمور از آتش داشتیم که در چاه‌نفت مستقر بود و بردش به تنگه ابوغریب نمی‎رسید. جنگ با دشمن مسلح حسابی ما را خسته کرده بود. تمام گردن بچه‌ها طوقی از باروت نشسته بود. در گره‌های پیشانی و در پیچ و خم گردن بچه‌ها طوق سیاه باروت نشسته بود. ساعت دوازده شب، دیگر نمی‌توانستم از خستگی تکان بخورم.

پشت سنگر تدارکات برای لحظاتی خوابیده بودم که ساعت یک و نیم شب، برادرمان آقای غلامحسین بشردوست از راه رسید و بیدارم کرد. مدتی جستجو کرده بود برای پیدا کردن من. حسن باقری کنار جاده دشت‌آباد منتظرم بود. خدا رحمت کند حسن را. نقش ارزش‌مندی در عملیات‌هایی که انجام گرفت خصوصا طریق القدس، ثامن الائمه و بیت المقدس داشت. به تعبیر من، حسن، بهشتی جنگ بود. به تعبیر درست‌تر امام خمینی (ره) جنگ بود.

حسن داخل ماشین نشسته بود. محمدعلی ایرانمنش هم بود. به من گفت: آقای محسن رضایی گفته که امشب باید حتما تنگه ابوغریب را ببندید.

نقشه‌ای از تنگه ابوغریب داشتند تا مرا توجیه کنند که تنگه را ببندیم و از ورود دشمن به منطقه فتح‌المبین جلوگیری کنیم. احتمال داشت عراقی‌ها با عبور از رودخانه دویرج از طریق دشت چم‌سری به سوی ارتفاعات تینه و ارتفاعات رقابیه و ارتفاعات عین‌خوش بیایند و همه زحمات ما هدر برود. ساعت تقریبا یک بامداد بود و ما هیچ امکاناتی نداشتیم. سه گردانی که تقریبا یک هفته کامل درگیر بودند دیگر توان نداشتند. با وجود این، باید تنگه ابوغریب را می‌بستیم تا هم راه فرار بسته شود و هم نتواند با آوردن نیرو، قوایش را تقویت کند.

ما تنگه ابوغریب را هم ندیده بودیم. حسن روی نقشه تنگه ابوغریب را نشان داد. نیرو‌های ما آن‌موقع روی ارتفاعات ۲۰۲ بودند و از آن‌جا تا تنگه ابوغریب دوازده کیلومتر فاصله بود؛ یعنی در یک محلی ارتفاعات تینه و عین خوش به هم می‌رسند و جاده آسفالت از میان آن‌ها عبور می‌کند. به طرف دشت چم‌سری و از رودخانه دویرج عبور می‌کند و به طرف خاک عراق می‌رفت. به این نقطه تنگه ابوغریب می‌گفتند. من روی ارتفاع ۲۰۲ نزد بچه‌ها رفتم. از گردانی که روز اول آ‌ن‌جا وارد عمل شده بود، از سیصد نفر فقط صد نفر باقی مانده بودند. دویست نفر یا شهید یا زخمی شده و یا به هر طریقی از صحنه خارج شده بودند و ما ماندیم که برای حمله به دشمن چه بکنیم؟

با این صد نفر نمی‌شد به دشمن مسلح آماده حمله کرد. دست به یک ترفند زدیم. ترفندمان این بود که به بچه‌های ستادمان، که آن‌موقع ستادی هم نداشتیم، به همان بچه‌هایی که کار‌های ستادی را انجام می‌دادند، گفتیم هر چه ماشین دارید جمع کنید تا با چراغ روشن از چاه‌نفت بروند به طرف دشمن. آن‌جا تعدادی از ماشین‌های جهاد سازندگی و کمک‌های مردمی هم بود و آقای ترکان، استاندار آن‌موقع ایلام که مسئول زدن خاکریز در دشت‌عباس برای ما بود، تعدادی ماشین داشت.

ده یا دوازده کمپرسی همه را با چراغ روشن راه انداختیم طرف دشمن. یعنی تظاهر به آوردن نیرو و تجهیزات کردیم. صف طویلی از ماشین‌ها بود که وقتی حرکت کردند دشمن گمان کرد نیروی تازه نفسی به سویش می‌آید و تزلزلی در روحیه عراقی‌ها ایجاد می‌کرد. این عملیات باعث ترس عراقی‌ها می‌شد، یا فرار می‌کردند یا دست از مقاومت برمی‌داشتند. ثانیا قرار شد شهید حمید عرب‌نژاد با لودر جلودار ما شود و اولین درگیری را او بوجود آورد.

آن شب، با فاصله حدود بیست متر در پی هم بودیم. صبح ساعت هشت و نیم حرکت‌مان به سوی عراقی‌ها شروع شد، اما اثری از آن‌ها نبود. اول شب یک تیراندازی بین ما و آن‌ها شد و کم‌کم تیراندازی جای خود را به سکوت داد. صبح زود دیدیم سر و صدایی نیست. رفتیم روی تپه و دیدیم عراقی‌ها نیستند.

حمید عرب‌نژاد که در عملیات بیت‌المقدس به شهادت رسید و آدم متخصصی بود و برای حفظ و تثبیت شهر مهاباد زحمت زیادی کشید، با یک دستگاه لودر جلو حرکت کرد؛ چون ممکن بود عراقی‌ها در تپه کناری کمین کرده باشند و غافل‌گیر شویم، حمید را با لودر جلو فرستادم و بچه‌ها پشت سر حرکت کردند. عراقی‌ها کالیبر و آرپی‌جی داشتند و کار عرب‌نژاد خیلی خطرناک بود. قرار شد حمید چریک و تهامی با گرون بعدی پشت سر حمید عرب‌نژاد حرکت کنند. با این طرح، لااقل لودر زده می‌شد و بقیه می‌توانستیم آرایش دفاعی بگیریم و درگیر شویم. لودر رفت و ما پشت سرش حرکت کردیم. هر چه رفتیم، دیدیم عراقی‌ها نیستند.»

انتهای پیام

 

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

منبع: خبرگزاری برنا

کلیدواژه: دفاع مقدس عقب نشینی جنگ جاده امام خمینی محسن رضایی خاک تیراندازی قاسم سلیمانی تنگه ابوغریب عراقی ها عرب نژاد بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۵۲۷۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رونمایی از کتاب ۱۰ جلدی یک سردار دراصفهان

به گزارش خبرگزاری صداوسیما، مرکزاصفهان؛ حسین حمیدی نویسنده گفت: کتاب ۱۰ جلدی یک سردار ویژه نوجوانان و جوانان نگارش شده که مزین به ۲۰۰ عکس از سردار سلیمانی است.

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی


حمیدی افزود: این کتاب‌ها به صورت روان ویژه نوجوانان و جوانان نگارش شده و هر جلد به موضوعی از شخصیت شهید سلیمانی می‌پردازد.
کتاب ۱۰ جلدی یک سردار را انتشارات سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری اصفهان به تازگی روانه بازار کتاب نشرکرده است.

دیگر خبرها

  • رونمایی از کتاب ۱۰ جلدی یک سردار دراصفهان
  • «ما ملت شهادتیم» از شهید زاهدی تا سردار سلیمانی
  • (عکس) اهدای پیراهن تیم ملی فوتسال به سردار سلیمانی
  • اهدای پیراهن قهرمانی تیم ملی فوتسال ایران به موزه دفاع مقدس استان کرمان
  • عزیمت مادران و دختران اصفهانی برای تجدید پیمان با سردار دل‌ها به کرمان
  • مگر ما مرده باشیم که یکی از این خانواده به‌دست داعش شهید شوند
  • تجدید پیمان دختران و مادران نصف‌جهان با سردار دل‌ها
  • فیلم| واکنش شهید سردار سلیمانی به یک تصمیم در فصل پنجم سریال پایتخت
  • واکنش حاج قاسم سلیمانی به یک تصمیم در فصل پنجم سریال پایتخت : مگر ما مرده باشیم که خانواده ایرانی سالم به ایران برنگردد (فیلم)
  • ببینید | حرکت جالب سید حسن خمینی در یک دیدار دیپلماتیک